دوشنبه 20 آذر 1402
شب
این روزها حال خوشی ندار(ی)م. یعنی جایی برای حال خوش نمانده. فقر و فساد و ناامیدی و همه ناامیدی. اما در بعد شخصی هر روز احساس میکنم که تفکرات قدیمیم به سرعت در حال تغییر است و این تغییر به خودی خود بسیار پسندیده است. یعنی کاردکی در مغزم مدام در حال پاککردن داشتههای فکریمه. از سرعت تغییر فکر خودم، بیشتر از بقیه خودم متعجبم.
آقای یونگ میفرمایند:
انسان «معتقد» و نه «اندیشمند» ، مدام فراموش میکند که همواره در معرض درندهترین دشمن خود یعنی «شک» قرار دارد. زیرا در جایی که «اعتقاد» حاکم است، شک همیشه در کمین است. برعکس، برای انسانی که میاندیشد، شک حضوری خوشایند است؛ زیرا برای وی گامی با ارزش به سوی شناختی بهتر است.
تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطراف نداشته باشد از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم میپندارد. از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست اگر انسانی بیش از دیگران بداند تنها میشود.
#کارل_یونگ (بنیانگذار روانشناسی تحلیلی)
در همین رابطه : ایماگویههای کارل گوستاو یونگ
دیدگاههای اخیر