لغزش دل

28 03 2023

دوشنبه 8 فروردین 1402، ششم رمضان

باز ماه رمضان و باز همان داستان‌های همیشگی!

شاید بتوانم روزه بگیرم!

رحیم قمیشی

قصد کرده‌ام یک ماه تمرین روزه‌داری کنم!
یک ماه صدایم را با عصبانیت بلند نکنم.
یک ماه در کار دیگران دخالت نکنم.
کسی غذا می‌خورد، با مهربانی نگاهش کنم.
هوای نفسم را کنترل کنم.
حس بزرگتر بودن را بیندازم دور.
غذایم را کم کنم، می‌خواهم به خودم یاد بدهم «آدمیت» خورد و خوراک نیست.
می‌خواهم یک ماه تمرین کنم، انسان باشم!
نپرسم صبحانه، نپرسم ناهار، نپرسم شام.
یک ماه دل و عقلم را سرور معده‌ام کنم!
و یک ماه عشق ورزیدن را تمرین کنم…
عاشقی شوم که یادش رفته چای او سرد شده!

می‌خواهم یک ماه خودم باشم، نه شکمم
یک‌ ماه اندیشه باشم نه هوسم
یک ماه تمرین کنم آنکه حجاب دارد و آنکه ندارد، هر دو خواهران من هستند.
آنکه نماز می‌خواند و آنکه نمی‌خواند
هر دو دوستان من هستند.
شاید روزه بگیرم، و تمرین کنم آدم شدن را
یاد بگیرم آنکه بدون روزه، و بدون ادا و اصول «آدم» شده چقدر از من تواناتر بوده!
من نقص دارم. با روزه می‌خواهم نقصم را بپوشم.
آنکه بدون روزه کامل شده، خوشا به حالش!

می‌خواهم یک ماه تمرین روزه‌داری کنم
نه با نخوردن و نیاشامیدن
نه با منت بر سر دیگران که «من روزه‌ام»!
می‌خواهم به همه اعلام کنم؛
من موجودی ناقصم و ناتوان
شاید این یک ماه کمکم کند، اندکی رها شوم، از حیوانیتم.
از وابستگی‌ام به هر چیزی

می‌خواهم یک ماه خودم باشم
می‌خواهم یک ماه بیشتر فکر کنم
آیا من تفاوت مهمی با چهارپایان دارم!؟
می‌توانم همه را دوست بدارم
حتی مخالفانم را!

می‌خواهم یک ماه تمرین برای خودم تعریف کنم
شاید بتوانم به انسان بودن
به دیگر دوستی
به رها شدن
اندکی نزدیک شوم
شاید بتوانم یک ماه تمرین روزه کنم
شاید…

(تلگرام)


کارها

Information

بیان دیدگاه